به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات باشگاه خبری فارس «توانا»، کتاب «فلسفه زن بودن، مقدمهای بر حقوق زن» توسط آیتالله سیدمحمد خامنهای نوشته شده و از سوی ...

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات باشگاه خبری فارس «توانا»، کتاب «فلسفه زن بودن، مقدمهای بر حقوق زن» توسط آیتالله سیدمحمد خامنهای نوشته شده و از سوی انتشارات «بنیاد حکمت اسلامی صدرا» در بخشهایی نظیر «فلسفه زن بودن»، «حقوق زن» و «خاتمه» منتشر شده است.
این کتاب دربردارنده 13 فصل با عناوینی همچون «زن در نزد یهودیان و مسیحیان»، «زن در جامعه»، «اسلام و زن»، «زن در جهان بینی غرب»، «نگاهی دیگر به جان بینی اسلام درباره زن»، «تفاوتهای زن و مرد از لحاظ جامعهشناسی»، «حقوق زن در اسلام» و «تفاوت حقوق زن و مرد» است.
در فصل «زن در نزد یهودیان و مسیحیان» میخوانیم: مشکل بزرگ زنان در ناتوانی حل مسئله خود در این بوده که همان عمل فرهنگی را که سبب به وجود آمدن مشکلات زن شده بوده، به خطا عامل حل آن شمردند و به عبارتی واضحتر عمده مشکل زن در سلطه مرد، محور شدن قدرت بدنی مرد بود که زن را به زیر سلطه خوی میبرد و زنان غافل از علل و اسباب دیگر سلطه که در زن نهفته است به این گمان که قدرت (قدرت بدنی و اقتصادی) زنان را از زیر سلطه مرد بیرون میآورد، به دنبال کسب قدرت بدنی و اقتصادی رفتند و درصدد اثبات اینکه مغز زن مساوی یا بزرگتر از مردان است یا اینکه زن نیز میتواند در اقتصاد و سیاست و امور اجتماعی نقش داشته باشد و مانند اینها برآمدند تا فرودستی خود را جبران کنند.
غافل از آنکه معیار سنجش قدرت و ارزش زن، زور بازو یا تولید ثروت یا منطق نیست بلکه گاهی در فقدان آنهاست و این نکته بسیار مهم در حل مشکل زن است.
برخی گمان کردند که اگر زن زیر بار مادی و آبستنی نرود و عواطف لطیف زنانه را زیر بگذارند و زور بازو و ثروت بدست آورد و مرد را برای خود نه خود را برای مرد بخواهد خود را به مرتبه مرد رسانده و حقوق و رتبه خود را به دست آورده است.
این گونه تلاشهای زنان اروپایی برای حل مشکل زن در جامعه نه فقط به حل مشکل نایل نیامد بلکه مشکلات بیشتری را پیش پای زنان قرار داد و سبب شد که جنس سومی که خالی از مزایای زن و مرد بود، متولد شود.
نگاه ابزاری به زن در غرب (اروپا و امریکا) از بهرکشی جنسی گذشته و به صورت ابزار اقتصادی و سیاسی درآمده است. علاوه بر خرید ارزان کار زنان که طبق آمارهای داده شده همواره به زنان دستمزد کمتری داده میشود و بخشی از حقوق مادی آنان ضایع شده، از خاصیت جنسی آنان به طور مبتذلی برای تبلیغ امور تجاری و بازارسازی و درآمد بیشتر شرکتها و کارخانهها استفاده گردیده است، گوئی زن فقط برای بهره جنسی است و این همه زیبایی و ظرافتهایی که خداوند در خلقت او به کار برده برای لحظات لذت مردان ساخته شده است و دیگر هیچ.
برای حل مسئله و مشکل زن باید نگاه ما به آن دگرگون شود و باید به زن و شناخت هویت و موقعیت او در جهان نگاهی دوباره انداخت.
در بخشی از فصل سوم این کتاب با عنوان «زن در جامعه» درباره «ضعف جسمانی زن»، آمده است: برخلاف تصور بیشتر مردم، زن از لحاظ جسمانی ضعیفتر از مرد نیست و ضعف او فقط در شکل و قدرت عضلانی اوست که او را ضعیفتر از مرد نشان میدهد و در دیگر اندامها فرقی با مردان ندارد.
ضعیف بودن زن یکی از غلطهای معروفی که از سنت یهودی و یونانی و رومی ارث به اروپا رسید و هنوز هم در همه جا به گوش میرسد ادعای ضعیف بودن زن است که از همان دیدگاه تاریخی «مرد مرکزی» برخاسته است.
بدیهی است، که وقتی مرد را میزان و ملاک ارزیابی قرار دهند تشخیص ضعف و قوت هم با وی مقایسه و مربوط میشود و چون مردها نوعاً جسمی قویتر از زنها دارند بنابراین ملاک قوت نیز همواره، قوت عضلانی و بدنی خواهد شد که معمولاً در مردها بیشتر از زن است و در نتیجه بر اساس این ملاک غیرمنطقی، زنها ضعیف و مردها قوی شمرده میشوند.
اما اگر ملاک قوت در توانایی به انجام نقش یا نقشها و انجام بهتر وظیفه خاص یا وظیفهها باشد، حکم و قضاوت در قوت و ضعف هم متفاوت خواهد بود. همانگونه که قوت یک ورزشکار در عضلات بدن اوست، قوت یک فیلسوف در استدلال و فکر او و قوت یک وکیل یا قاضی در استدلال حقوقی او و قوت یک فرمانده نظامی در نقشههای نظامی او و قوت یکی خطیب در زبان و تکلم اوست، قوت زن را نیز باید در جای دیگری جستوجو کرد.
به عبارت دیگر میزان قدرت همه جا به قوت عضلات مربوط نیست زیرا یک مرد نیرومند در جسم ممکن است به سبب ضعف مدیریت، ابزاری در دست مردان یا زنانی باشد که دارای قوت تدبیر و فکر و مدیریت هستند و بسیار دیده شده است زنانی که به مراتب از بیشتر مردان از این نظر قویتر بودهاند ولی قدرت جسمانی نداشتهاند و همانگونه که تجربه نشان میدهد، در یک محاسبه دقیق واقعی، اغلب مردها اسیر زن و فرمانبردار او بودهاند نه بالعکس اگر چه به ظاهر و در نگاه سطحی عکس آن را نشان دهد.
در بخش دیگری از این فصل آمده است: ظرافت روحی و جسمی زن را، که به غلط آن را ضعف معرفی میکنند، یکی از ضرورتهای زن برای نقش مهم و طبیعی اوست. ظرافت و ضعف نسبی زن در جسم و عضلات یک حکمت و نیز هنر صنع الهی است زیرا که به زن چیزی بیشتر از آنکه برای انجام وظایف اصلیاش لازم است، نداده و از همین جاست که میتوان به کارکرد و نقشی که طبیعت به وی واگذار کرده پی برد و از او بیشتر از آنچه توان اصلی اوست مطالبه نکرد.
خداوند در آفرینش موجودات همواره قاعده صرفهجوئی و حذف زوائد را گذاشته است، بنابراین قاعده طبیعی، زن برای انجام وظایف طبیعی و مأموریت اصلی خود احتیاج به عضلات قوی ندارد و مرد مأمور تأمین حراست و امنیت و معاش و رفاه زن است. در زن نیروها و مشکل اندامها و ویژگیهای جسمی و روحی قرار داده شده است که به آن نیاز دارد. در برابر بیماریها نیز مقاومت او از مردان بیشتر است.
در همان بخش دوباره میخوانیم: آنچه خوی خشن و ماجراجوی مرد را آرام و مبدل به عشق به زن و مهر به فرزند و بستگان و مردم دیگر میکند مهربانی و روح آرامبخش زن است _ چه همسر و چه مادر_ و خداوند این استعداد و توانایی را همچون موهبتی در نهاد زن نهاده و قرآن مجید نیز زن را کانون آرامش معرفی کرده است.
عواطف ظریف زن نیروئی است که میتواند رشتهای پنهانی در میان همسران ایجاد و آن دو را با هم مهربان سازد. در مرد نیز نیاز به عشق و مهربانی زن فراوان است. همین نیاز طبیعی و روحی مرد به زن یکی از وسایل طبیعی پائین آوردن مردان جبار و ستمگر از اوج خودخواهی و سلطهطلبی است و عواطف زنانه از این گونه مردها، مردانی مطیع و آرام و مهربان و مفید میسازد.
مردها امنیت جامعه و خانواده را تأمین میکنند و زنها آرامش و امنیت روانی و روحی مردها و خانوادهها و جامعه را فراهم میسازند. علاوه بر نقش عواطف زنانه در ایجاد آرامش و امنیت روحی در خانواده و جامعه این عواطف برای انجام وظیفه مادری و پرورش دشوار کودک و تن دادن به رنج حاملگی و زایمان نیز ضروری است و مردها تا این اندازه به عواطف رقیق نیاز ندارند بلکه وجود این عواطف مانع انجام وظایف اجتماعی آنان میشود. در فصل دوم این کتاب با عنوان «زن در جهانبینی اسلام» درباره «نظر اسلام درباره دختران» آمده است: نظر اسلام درباره منش و شخصیت زن و نیاز عاطفی او به محبت و توجه بیشتر و مدارا و صبر بر اشتباهات و رعایت ضعفها و نارساییهای او عامتر از آن است که محدود به مادر یا همسر شود به همین جهت اسلام مرد را مکلف میکند که حتی دختر خود را همانطور رعایت کند که یک زن را.
یکی از علل خود کم بینی زن در همه جوامع، رفتار حاکمانه و گاهی ظالمانهای است که دختر در کودکی در خانواده از پدر و برادران و باصطلاح، از بزرگترهای خود دریافت میکند.
برای آنکه زن دارای روحیهای مناسب برای یک زندگی مساوی با مرد باشد و در خود ناخواسته احساس حقارت و نقصان و کمبود نکند (و این غیر از تواضع و ملایمت زن در مقابل شوهر است که برای خاطر خدا و آسایش خود رعایت میکند)؛ اسلام به پدران دستور میدهد که در خانواده با دختران رفتاری بهتر داشته باشند و در مقابل فرزندان پسر به نفع دختران تبعیض قائل شوند و برعکس آنچه که در جامعه اعراب و دنیای متمدن ایران و روم آن روز معمول بود به دختران ارزش بیشتری بدهند تا بتوانند مساوی بمانند و در زیر سلطه زورمندی برادران خود از کودکی زیر دست و کنیز مأب بار نیایند و استعداد و فکر و روحشان پرورش لازم را بیابد.
پیامبر اکرم (ص) که سنتهای جاهلیت را شکست و این سنت بشری را پایه گذارد، خود با فاطمه (س)، دختر خود، زمانی که در خانه پدر بود احترامی آن چنان میگذاشت و محبتی آن گونه ابراز میکرد که موجب حسادت برخی از همسران پیامبر میگردید.
روایاتی هست که کوشش پیامبر و ائمه (ع) را برای آموزش عدم ترجیح پسر بر دختر بلکه مزیت دختر و پسر به اصحاب و مرد دیگر نشان میدهد. از جمله در روایتی با اشاره به داستان موسی (ع) و آن مرد معنوی که در سفر خود با موسی پسرکی را کشت و موسی از عمل او متعجب شد و پاسخ مرد به موسی: «فاردنا ان یبدلهما خیراً منه..» میگوید: خداوند به جای آن پسر به آنان دختری داد که هفتاد پیامبر از نسل او متولد شدند و این بود مقصود از «ان یبدلهما خیراً منه..».
در حدیث دیگر آمده است که یحییبنزکریا به امام هادی (ع) نامه نوشت که فرزندی در راه دارم، دعا بفرما که پسر باشد. حضرت به وی نوشتند: «بسا دختر که از پسر بهتر باشد».
در خاتمه کتاب درباره «طریق احیای حقوق بشری زن»، میخوانیم: با تمام مقررات روشنی که اسلام درباره حقوق زن و وظایف هر یک از زن و مرد آورده است متأسفانه، زن در جوامع اسلامی هنوز جایگاه واقعی و شایسته خود را باز نیافته است و هنوز از بساری از حقوق خود محروم مانده است.
این مطلب در جوامع متمدن امروز که در سایه اعلامیه حقوق بشر به زنان خود حقوقی دادهاند نیز مشاهده میشود و علیرغم سمینارها و کنگرهها و کتابها و تحقیقاتها، باز وضع را همچنان پایدار میبینیم.
سامانناپذیری وضع حقوقی و اجتماعی زن در طی قرون بعد از اسلام و بعد از تحولات مدنی غربی علل و ریشههای زیادی دارد که بررسی و شناخت آن برای «احیاء حقوق بشری زن» لازم است:
1: اولین دلیل به سامان نرسیدن مسئله زن آن است که این مسئله چندان جدی مورد توجه قرار نگرفته است و طرح و احیای حقوق زن بیشتر به شعار شباهت داشته است تا به عمل.
مسئله زن با وجود شعارها و شور و فریادها هیچ گاه در دنیا مسئلهای طراز اول و ردیف نخستین نبوده است و مجالس قانونگذاری و مجامع بینالمللی دیگر را که کم اهمیت ولی فوریتر بودهاند همیشه بر آن مقدم داشتهاند.
2: علت دیگر عامل نقص فرهنگی و نفوذ و التقاط سایر فرهنگها و بالخصوص اقتباس از فرهنگ صهیونیستی غرب بوده است که در جلوگیری از رشد آگاهی زنان و مردان تأثیر گذاشته است و بالاتر از آن فرهنگ استعماری غریزهگرایی و برهنگی، زن را به پستترین مرحله و موقعیت خود یعنی نقش شهوت نشانی مرد و ابزار موقت عشرت او پایین آورده است.
حکومت فرهنگ غلط یا بحران فرهنگی و یا بیفرهنگی یا فرهنگ بیاصل و نسب در جامعهها سبب گردیده است که حق زن نیز از مرتبه رفیع خود به پایگاهی پست ساقط شود.
3: کمکاری زنان در پرورش قوای عقلی و علمی و آمادگی فکری خود نیز همچون عاملی در این عقب ماندگیها مؤثر بوده است زیرا علاوه بر تأثیر فرهنگ سالم و لزوم آن، مادامی که زنان تعلیم و تربیت خوب ندیده و رشد فکری و عملی لازم نیافته باشند، نمیتوانند آن گونه که باید به هویت انسانی خود دست یابند.
4: علت دیگر بقاء مشکل، جهل اکثریت مردان به وظایف شرعی و قانونی آنها و وجود دید تحقیرآمیز طبیعی و سنتی آنان نسبت به زن و عدم تغییر آن به دیدگاه اسلام و جهانبینی واقعگرایی آن بوده است.
وجود یک وجدان سالم حاکم ببر مرد قویترین ضمانت اجرای احیای حقوق زن است. و مرد اگر اعتقاد به حقوق و مرتبه واقعی و اسلامی زن نداشته باشد مشکل حل نخواهد شد.
5: مهمترین علل یا علت العلل همه نابسامانی زن و محرومیت او از حقوق خود، بیاطلاعی خود زنان به هویت واقعی و اصلیشان میباشد زیرا تا زن خودش هویت واقعی و فرق خود با مرد را در همه ابعاد (چه از دیدگاه جامعهشناسی و چه روانشناسی و چه غیر آنها و اختلاف در کارکردها و نقشهای زن و مرد) نداند، نخواهد توانست ارزش خود را باز یابد و مردان و همه جامعه را به وظایفشان وادار کند.
شاید کمتر زنی بپذیرد که خود و جنس خود را نمیشناسد و از این رو کمتر زنی به فکر افتد که به کندوکاوی دیگر در راه شناخت واقعی خود بپردازد ولی به نظر ما بدون یک بازنگری و تجدید نظر در شناخت زن آن گونه که اسلام آن را خواسته و معرفی کرده است، و رجعت به فطرت و سنن خلقت، هرگز زن از این گرداب که در آن گرفتار است، نجات نخواهد یافت.
6: فقدان یک سیستم و نظام حکومتی که به عنوان زمینه مساعد رشد و پرورش روند اصلاح حقوق زن، با قدرت قاهر خود بینش صحیح را در جامعه تزریق کند و ضامن اجرای قوانین مربوط باشد، نیز یکی از علل محرومیت زنان از حقوق اسلامی آنها است.
حکومت اسلامی جامع الشرایط تنها نظام قادر به تأمین این هدف است که در همه جنبههای قضیه همچون قانونگذاری، اصلاح فرهنگ و ارشاد فکری، تعلیم و تربیت و مجازات متخلفین وظیفه خود را باید انجام دهد.
انتشارات «بنیاد حکمت اسلامی صدرا» کتاب فلسفه زن بودن» نوشته آیتالله سیدمحمد خامنهای را در 192 صفحه و با قیمت 2800 تومان منتشر و روانه بازار نشر کرده است.
انتهای پیام/ک